ایرینا روز سخت و دشواری داشت - اولین روز کاری خود را در کفش های جدید ، خیلی باریک ، قد بلند و ، همانطور که معلوم شد ، بسیار ناراحت کننده گذراند. به محض ورود به خانه ، یک خانم جوان خسته اما خوشحال ، هم اتاقی خود ساشا را برای ماساژ پاهای خود سفت کرد ، که پس از هشت ساعت با آتش سوزی کرد و عطر پس زمینه ای نه چندان خوشایند را در اتاق داد. اما این فتیشیست بوی تنگی ، درهم تنیده با ترشحات عرق ، خیس شده با جوراب نایلونی ، تنها لذت بخشید ، عجله کرد که پاهای خود را با چنان هیجان ماساژ دهد که ایرا تقریباً از سعادت آگاهی خود را از دست داده بود. او پوست خود را با بافت مصنوعی لیسید و آماده لذت بردن از استمناء شد. به هر مناسبت ، او قفل دروغین قرمز خود را روی پاهای شریک زندگی تکان می دهد ، عصبانی می شود و همیشه اگر به این نتیجه برسد با استمناء به این سرکوب تمام می شود ، حتی یک لعنتی استمناء استاندارد نیز ارزش آن را ندارد. اما با قضاوت بر اساس حال و هوای بازیگوش دلبستگی کم رنگ او ، آماده نیست که ساشا را تمام کند ، زیرا جذابیت های او نیز باید به آن توجه کند ، زیرا پس از ماساژ ، رابطه جنسی دهانی لینک کانال داستان سکس تلگرام با یک دنباله جذاب فتیشیستی شروع می شود.